دوست‌داشتنی‌ترین فرد نیویورک (داستان واقعی)
.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

دوست‌داشتنی‌ترین فرد نیویورک (داستان واقعی) (پاره‌ی نخست)
دیل کارنگی

مدت‌هاست تعدادی از شاگردانم به این دلیل که دارای تحصیلات دانشگاهی نیستند، نگران و مضطربند و چنین گمان می‌کنند که بدون داشتن مدرک دکترا و... نمی‌توانند پیشرفت کنند. می‌دانم که این نگرانی‌ها بی‌دلیل است. زیرا هزاران نفر از اشخاص موفق و پیروز را می‌شناسم که دارای تحصیلات دانشگاهی نیستند. من غالباً برای شاگردان خود، داستان زندگی مردی را تعریف می‌کنم که حتی تحصیلات ابتدایی خود را نیز به پایان نرساند و در خانواده‌‌ای فقیر بزرگ شده بود. آن هنگام که پدرش از دنیا رفت، آنچنان در مضیقه‌ی مالی بودند که به‌کمک دوستان پدرش و کمک‌های مالی‌شان توانستند پولی جمع کنند و تابوتی برای پدرش بخرند.
پس از مرگ پدر، مادرش در یک کارخانه‌ی چترسازی، روزی ده‌ساعت کار می‌کرد و اغلب، بقیه‌ی کارهایش را به خانه می‌آورد و تا یازده شب مشغول کار بود. این کودک در چنین شرایطی رشد کرده بود. یکبار داوطلبانه در نمایشی که در یکی از سالن‌های کلیسای محلی ترتیب داده شده بود، شرکت کرد. او آنچنان فریفته‌ی هنرپیشگی شد که تصمیم گرفت فن سخنرانی در مجامع عمومی را یاد بگیرد. همین عشق و علاقه او را به‌سمت سیاست کشاند. سی‌ساله بود که عضو کنگره‌ی ایالت نیویورک شد، ولی آمادگی قبول چنین مسئولیتی را نداشت و خودش با صراحت اعلام کرده بود که اصلاً نمی‌دانست سمت او به چه معنی است. او می‌گفت لایحه‌های طولانی و بغرنجی را که باید به آن‌ها رأی می‌دادم، می‌خواندم و از آن‌ها چیزی نمی‌فهمیدم...

ادامه دارد ...





:: موضوعات مرتبط: داستان , ,
:: برچسب‌ها: سخن , جملات زيبا , جمله , سخن بزرگان , جملات بزرگان , جملات , جملات قصار ,
:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
ن : حسن کریمی و رامین بیات
ت : جمعه 30 دی 1390
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی